انفال و ثروتهای عمومی از قبیل زمینهای موات یا رها شده، معادن، دریاها، دریاچهها، رودخانهها و سایر آبهای عمومی، کوهها، درهها، جنگلها، نیزارها، بیشههای طبیعی، مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث و اموال مجهولالمالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد میشود، در اختیار حکومت اسلامی است تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آنها عمل نماید، تفصیل و ترتیب استفاده از هر یک را قانون معین می کند.
ماده ۲ قانون نفت مصوب ۹/۷/۱۳۶۶:
منابع نفت کشور جزءانفال و ثروتهای عمومی است و طبق اصل ۴۵ قانون اساسی در اختیار حکومت اسلامی میباشد و کلیه تاسیسات و تجهیزات و داراییها و سرمایهگذاریهایی که در داخل و خارج کشور توسط وزارت نفت و شرکتهای تابعه به عمل آمده و خواهد آمد متعلق به ملت ایران و در اختیار حکومت اسلامی خواهد بود،اعمال حق حاکمیت و مالکیت نسبت به منابع و تاسیسات نفتی متعلق به حکومت اسلامی است که بر اساس مقررات و اختیارات مصرح این قانون به عهده وزارت نفت میباشد که بر طبق اصول و برنامه های کلی کشور عمل نماید.
ماده ۲ قانون معادن مصوب سال ۱۳۷۷ مجمع تشخیص مصلحت نظام:
در اجرای اصول چهل و چهارم و چهل و پنجم قانون اساسی مسئولیت اعمال حاکمیت دولت بر معادن کشور حفظ ذخایر معدنی و نیز صدور اجازه انجام فعالیتهای معدنی مقرر در این قانون و نظارت بر امور مزبور و فراهم آوردن موجبات توسعه فعالیتهای معدنی، دستیابی به ارزش افزوده مواد خام معدنی، توسعه صادرات مواد معدنی با ارزش افزوده، ایجاد اشتغال در این بخش و نیز افزایش سهم بخش معدن در توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور به عهده وزارت معادن و فلزات میباشد.
و همچنین کنوانسیون های بین المللی نیز نسبت به دارا بودن دولتها از حق حاکمیت بر منابع زیر زمینی خود و به تبع آن بهرهوری مردم آن دولت از این مواهب را حق مسلم هر دولت و ملتی میدانند:
قطعنامه ۶۲۶ مجمع عمومی مورخ ۲۱ دسامبر ۱۹۵۲ که به طور مستقیم از حق کشورهای در حال توسعه در مورد منابع طبیعی خود بحث می کند، با بیان اینکه حق مردم استفاده آزاد و استخراج ثروت طبیعی و منابعشان مطابق حق حاکمیت آنها مطابق با منشور ملل میباشد، به مسئله می پردازد.
مورد دیگر، قطعنامه ۱۴،۱۸۰۳دسامبر ۱۹۶۲ حاوی اصل حاکمیت دائم بر منابع طبیعی است. بند ۱ ماده ۱ بیانگر این اصل است که حق مردم و ملتها در حاکمیت دائم بر منابع طبیعی میباید در راه منافع توسعه ملی و بهبود وضعیت مردمان ملت مربوطه اجرا گردد.
گفتار سوم – تعریف نفت در قوانین داخلی ایران
تبصره ۱ ماده ۱ قانون تفحص، اکتشاف نفت در سراسر کشور و فلات قاره مصوب ۲/۵/۱۳۲۶که نخستین قانون نفت ایران میباشد نفت را چنین تعریف نموده است:
منظور از کلمه نفت در این قانون عبارت است از نفت خام، گاز طبیعی، آسفالت و کلیه هیدروکربورهای مایع اعم از اینکه به حالت طبیعی یافت شود یا به وسیله عملیات مختلف از نفت و خام و گاز طبیعی جدا شده و نیز فراوردههای مهیای استفاده یا نیمه تمامی که از مواد مزبور به وسیله تبدیل گاز به مایع یا تصفیه یا عمل شیمیایی یا هر گونه طریق دیگر اعم از آنچه اکنون معمول است وآنچه در آینده معمول شود بدست آید.
در قانون نفت مصوب ۸/۵/۱۳۵۳ نفت بدین گونه تعریف گردیده است:
نفت عبارت است از نفت خام، گاز طبیعی، آسفالت، کلیه هیدروکربورهای مایع، اعم از اینکه بحالت طبیعی یافت شود و یا به وسیله عملیات مختلف از نفت خام و گاز طبیعی جدا شود وفرآوردههای مهیای استفاده یا نیمه تمامی که از مواد مزبور به وسیله تبدیل گاز به مایع یا تصفیه یا عمل شیمیایی و یا هر گونه طریق دیگری اعم از آنچه اکنون معمول است و آنچه در آینده معمول شود بدست آید؛ در این حال منابع نفتی بدین ترتیب تعریف شده است که: عبارت است از کلیه منابع و ذخایر زیرزمینی اعم از اینکه در خشکی یا در مناطق دریایی واقع باشد.و در این قانون عملیات نفتی عبارت است از:اعم است از کلیه عملیات مربوط به اکتشاف،بهره برداری،پالایش،حمل و نقل و پخش،خرید و فروش نفت.
مطابق قانون نفت مصوب ۹/۷/۱۳۶۶:
نفت عبارت است از کلیه هیدروکربورها به استثنای ذغال سنگ به صورت نفت خام، گاز طبیعی، قیر و پلمبه سنگهای نفتی و یا شنهای آغشته به نفت، اعم از آنکه در حالت طبیعی یافت شود و یا به وسیله عملیات مختلف از نفت خام و گاز طبیعی بدست آید.
فلذا،عملیات نفتی طبق قوانین ایران شامل هر دو بخش بالادستی شامل: اکتشاف، استخراج و تولید و هم بخش پایین دستی شامل: توزیع، تولید، پخش، تجارت محصولات فرعی، تهیه مشتقات و تصفیه و…. میباشد.[۱]
مبحث چهارم – قراردادهای نفتی
گفتار اول – تعریف قراردادهای نفتی
اکثریت قریب به اتفاق متون حقوقی قراردادهایی که به موجب آن یک شرکت خارجی با تامین سرمایه مورد نیاز در کشورهای نفت خیز اقدام به اکتشاف یا توسعه میادین نفت مینمایند را قرارداد بینالمللی نفت و یا قراردادهای بینالمللی اکتشاف و توسعه مینامند.[۲]
پروفسور دوپویی در تعریف قراردادهای بینالمللی نفتی آورده است که:این قراردادها قراردادهایی هستند که مشتمل بر عناصری میباشند که به کشورهای مختلف مربوط میشود.[۳]
منظور از قراردادهای نفتی قراردادهایی است که برای کشف نفت و میادین نفتی و استخراج نفت از مخازن زمینی و تولیدات تنظیم میشود، از یک سو ممکن است در یک قرارداد تمام عملیات نفتی با انجام مراحل کشف و تولید تمام شود و از طرف دیگر ممکن است شرکت نفتی تنها اقدام به عملیات محدودی نماید بدین مضمون که شرکت نفتی پس از استخراج نفت باید آن را به کشور صاحب نفت تحویل دهد و دستمزد خود را دریافت نماید.[۴]
قراردادهای نفتی توافقنامههایی هستند که معمولا بین یک کشور یا دولت از یک طرف و یک یا چند شرکت نفتی دولتی و یا خصوصی خارجی و یا داخلی از طرف دیگر، برای انجام تمام و یا قسمتی از عملیات نفتی از قبیل اکتشاف، توسعه، استخراج، تصفیه، فروش و… با هم تنظیم و امضا میشوند.[۵]
اساسا یک قرارداد متعارف نفتی به قراردادی گفته میشود که بین دولت یک کشور (و یا شرکت ملی نفت آن کشور) از موضع حاکمیت با یک شرکت نفتی بینالمللی منعقد میشود و با هدف اکتشاف نفت و به دنبال آن توسعه و بهره برداری از میدانهای احتمالی که کشف میشود و عرضه محصولات تولیدی به بازار، شکل میگیرد. و بر اساس آن هر یک از طرفهای قراردادی تعهداتی را بر عهده میگیرند و متقابلا از منافعی نیز برخوردار میشوند.[۶]
اجرای طرحهای صنعتی ازجمله در بخش نفت و گاز ویژگیهای متفاوتی نسبت به قراردادهای خرید کالا، محصولات تولیدی و ماشین آلات دارد.این قراردادهااغلب شامل خرید طیف کاملی از خدمات و محصولات به صورت در حال ساخت و یا کاملا ساخته شده میباشد.این نوع از قراردادها تنها منحصر به خرید کالاهای ملموس نمیباشند،بلکه خرید خدمات،دانش فنی،فرایند و تکنولوژی را نیز شامل میشود.[۷]
و النهایه اینکه بنابر قانون نفت ایران مصوب سال ۱۳۶۶:
قراردادهای نفتی ایران عبارت است از مقرراتی که بین وزارت نفت با یک واحد عملیاتی یا هر شخص حقیقی یا حقوقی منعقد میگردد که طبق مقررات جمهوری اسلامی ایران و بر مبنای مقررات این قانون اجرای قسمتی از عملیات نفتی را به عهده گیرد.
گفتار دوم – انعقاد قراردادهای نفتی
در ایران با وجود اینکه پر سابقهترین کشور واگذارکننده امتیاز و بعدها از پیشروان تحولات حقوقی در زمینه نفت بوده است به دلیل محرمانه تلقی شدن قراردادها و اسناد، دسترسی به آخرین مدارک(اعم از مراحل انعقاد)، عملی تقریبا غیر ممکن است.[۸] اما بسیاری موضوع قراردادهای نفتی را عبارت از: اکتشاف، استخراج و فروش نفت میدانند.[۹] ولی به طور کلی مرحله انعقاد قرارداد عبارت است از فعالیتهای مربوط به کسب حقوق قانونی جهت اکتشاف، توسعه و تولید نفت یا گاز در یک منطقه خاص، از مالک حقوق معدنی مربوطه. معمولا در صورت توفیقآمیز بودن مذاکرات، شرکت نفت و گاز صاحب منافع معدنی میگردد. منفعت معدنی، منفعتی است که به مالک آن حق میدهد تا در عواید حاصل از نفت و گاز تولید شده سهیم گردد. در کشوری همچون ایالات متحده آمریکا که مالکیت شخصی منابع نفتی امری قانونی است این حقوق قانونی از طریق انعقاد یک موافقت نامه اجاره نفت و گاز با مالک یا مالکین حقوق معدنی بدست میآید، اما در خارج از ایالات متحده این حقوق قانونی از طریق انعقاد یکی از انواع قرارداد بدست میآید.[۱۰]
البته امروزه انعقاد قراردادهای نفتی بسیار تغییر یافتهاند، قراردادهای استخراج در مشارکت عمومی _خصوصی فراملی اثبات شده میباشند.[۱۱] و یک گروه فراملی از حکومتها و شرکتها با یکدیگر نظارت بر امور مالی، استخراج، تولید و بازاریابی منابع طبیعی را به طور عمومی در درجات متنوع شریک میشوند.[۱۲] چراکه صنعت نفت از جمله صنایع سرمایهبر محسوب شده و توسعه منابع نفت و گاز نیاز به سرمایهگذاری عظیم دارد و مراحل مختلف عملیاتی مانند اکتشاف، استخراج، بهره برداری و احداث تاسیسات جانبی نیازمند صرف هزینه های کلان ارزی و ریالی میباشد.[۱۳]
انعقاد قرارداد با شرکتهای نفتی که علاقه به سرمایهگذاری در زمینه اکتشاف و استخراج منابع نفتی و گازی دارند یا از طریق مناقصه عمومی و (غالبا بینالمللی) برای میادین و مناطقی که قبلا از طریق دولت باز بودن آنها اعلام شده است یا از طریق مذاکره مستقیم، صورت میپذیرد. انجام مناقصه نیز می تواند به صورت مناقصه عمومی با انتشار در روزنامههای داخلی و بینالمللی معتبر یا از طریق مناقصه محدود با ارسال دعوت نامه از طرف کشوری که قصد واگذاری انجام فعالیتهای اکتشافی را دارد، انجام میپذیرد. در مناقصه تشریفات لازم برای انعقاد و نیز شرایط لازم برای شرکتکنندگان قید میشود. البته به منظور صیانت از حاکمیت ملی و اقتدار کشور میزبان (برگزار کننده) دولت حق رد درخواست و تقاضا یا پیشنهاد واصله برای امضای قرارداد نفتی با هر یک از شرکتکنندگان را برای خود محفوظ نگه میدارد، صرفنظر از اینکه نتیجه مذاکره مستقیم یا مناقصه چه باشد و در این گونه موارد اعلام میشود که پیشنهاد دهندگان نمیتوانند ادعایی علیه مقام مسئول مذاکره یا مناقصه یا دولت در خصوص پرداخت غرامت یا بازپزداخت هزینه های به بارآمده در تهیه و ارائه پیشنهاداتشان داشته باشند.[۱۴] و اما در روش مذاکره مستقیم که از آن با عنوان گفتگوهای خصوصی نیز یاد میشود، سرمایهگذار بدون هیچ دعوت قبلی میآید و درخواست بخش خاصی از زمین را می کند و سپس برای عقد قرارداد به طور مستقیم گفتگو می کند.[۱۵]
مسئلهای که باید امروزه در قراردادهای نفتی در نظر گرفت این است که انتقال تکنولوژی یکی از مقولههای بارز در قراردادهای نفت و گاز میباشد.از یک سو کشورهای در حال توسعه نفتی درباره کنترل و اعمال کلیه فازهای عملیات صنعتی آنها نگران میباشند که در نتیجه منجر به آگاهی آنها از نیاز به دست آوردن حداقلی از دانش تکنولوژی مرتبط گردیده است و از طرفی دیگر با استناد به قراردادهای امتیاز سنتی میبینیم که واردات فیزیکی و موقت ماشینآلات و تجهیزات و نیروی کار غیر بومی به کشورهایی که از آن آمده بوده اند باز فرستاده میشدند یا تا زمانی که نیاز بوده بدون هر گونه انتقال مفید دانش فنی که کشورهای پذیرنده را درگیر نماید، در پست خود نگه داشته میشدند. بنابراین، انتقال کامل چنین تکنولوژی ارزشمندی می تواند از اهمیت شرکتهای نفتی به عنوان تنها تامین کننده چنین تکنولوژی مهم اقتصادی برای کشورهای در حال توسعه بکاهد. و ممکن است این موضوع به سوی یک رقابت اقتصادی و تکنولوژیکی در این رابطه هدایت شود و دوباره استقلال کشورهای نفت خیز در حال توسعه را به شرکتهای نفت و گاز جهانی، که امری علی حده بوده و به طور فزایندهای نیز برای چنین شرکتهایی سودآور است، کاهش دهد.[۱۶] بنابراین انتقال تکنولوژی یکی دیگر از موضوعات مهمی است که باید در انعقاد قراردادهای نفتی به آن توجه نمود تا بتوان از طریق درج آن در قراردادهای نفتی به بهترین نتیجه ممکن در کسب دانش فنی دست یافت.
نکتهای که در روند پس از انعقاد قرارداد حائز اهمیت میباشد و در بخشهای پیشین به آن اشاره گردید مبحث مذاکرات مجدد میباشد؛ مذاکره مجدد در قراردادهای سرمایهگذاری نفتی نیز امری رایج است. به طوری که در فاصله دهههای ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۰، به ویژه بین سالهای ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۵، مذاکرات مجدد مهمی در سطح دنیا در خصوص قراردادهای نفتی به وقوع پیوسته است. این مذاکرات نیشتر به درخواست کشورهای میزبان و با تهدید به ملی سازی و سلب مالکیت همراه بوده است. هر چند امروزه تقاضا برای مذاکرات مجدد در این نوع قراردادها شیب ملایمتری پیدا کرده، اما همچنان موضوع از اهمیت به سزایی برخوردار است.[۱۷]
گفتار سوم – وجوه مشترک اصلی در انعقاد قراردادهای نفتی
تمامی موافقتنامههای نفت و گاز موضوع قواعد عمومیای میباشند که حاکم بر قراردادها است. یک تعهد تبدیل به یک قرارداد میشود؛ توافقی که از لحاظ حقوقی الزامآور میباشد. به طور کلی قراردادهای نفت و گاز باید دارای تمامی ملزومات موافقتنامههای الزامآور حقوقی باشند.[۱۸]علاوه بر این، در قراردادهای نفتی نیز همچون بسیاری از قراردادهای داخلی و بینالمللی دیگر وجوه مشترکی وجود دارند که میتوان گفت تقریبا در تمامی آنها یکسان است.
از جمله این وجوه مشترک این است که:
به طور معمول شرکتهای خارجی که بر اساس قوانین و مقررات داخلی کشور میزبان قراردادی منعقد مینمایند باید دفتر و شعبهای رامطابق باقوانین مربوطه ایجاد نمایند یا شرکتی را بر اساس قوانین مذکور تشکیل و ایجاد نمایند و به علاوه باید یک نماینده حقوقی مقیم در کشور میزبان با اختیارات کامل که الزامآور برای شرکت میباشد معرفی نموده و در طی مدت قرارداد در کشور میزبان حفظ نمایند.[۱۹]
ویژگی مشترک دیگر اینکه به منظور جلوگیری از هر گونه ضرر و زیان، یا تسهیل ورود دانش فنی به کشور، قراردادهای نفتی منحصرا با اشخاص حقیقی یا حقوقی، داخلی یا خارجی که دارای تجربه ثابت شده در زمینه دانش فنی لازم و توانایی مالی و اقتصادی برای انجام و اجرای تعهدات قراردادی خود هستند منعقد میشود؛ وجه دیگر اینکه در قراردادهایی که پیمانکار شامل دو یا چند شخص حقیقی یا حقوقی میشود، شخص مسئول برای انجام و اجرای عملیات باید مشخص شده و تعیین شود. کلیه اشخاص تشکیلدهنده پیمانکار، مجتمعا و منفردا در برابر دولت برای انجام تعهدات ایجاد شده ناشی از قرارداد مسئول میباشند.[۲۰]
- سایر وجوه مشترک در انعقاد قراردادهای نفتی
در مورد دیگر وجوه مشترک انعقاد قراردادهای نفتی میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
طرف قرارداد از حق انحصاری اکتشاف و تولید نفت در یک محدوده جغرافیایی مشخص در حوزه حاکمیت دولت میزبان برخوردار است؛ دوره زمانی مشخص و طولانی برای قرارداد در نظر گرفته میشود؛ پیوستگی بین مراحل اکتشاف و توسعه و نیز توسعه و بهره برداری از میدانهای نفتی و وجود ریسک برای سرمایهگذار و پذیرش آن از طرف وی وجود دارد؛ دسترسی و تصرف مالکانه سرمایهگذار خارجی به تمام یا بخشی از نفت تولیدی برای بازاریابی، فروش و عملیات مرتبط با آن موجود است.[۲۱] در کلیه قرارداد ۳ دوره مقدماتی، اکتشاف و استخراج پیش بینی شده است؛ در کلیه قراردادها شرکتهای نفتی میباید از بخش معینی از منطقه اکتشافی طی مدت زمان مشخص چشم بپوشند؛اغلب شرکتهای نفتی بهتر از بسیاری از دولتها نفت خام را به بازار میرسانند، بنابراین در اکثر قراردادها وظیفه بازاریابی به شرکتهای نفتی محول میشود؛ تعیین تکلیف نمودن در مورد مالکیت ابزار و لوازم تولید پس از تمام شدن مدت قرارداد،البته بسیاری از صاحب نظران بر این باورند که با توجه به بلند مدت بودن قراردادهای نفتی این ابزار و لوازم فرسوده گردیده و کارایی لازم خود را از دست می دهند؛ در اغلب قراردادهای نفتی شرکت نفتی ملزم به دادن آموزش به نیروی انسانی کشور میزبان است و دولت کشور میزبان نیز با دقت وظایف شرکت نفتی را در این زمینه مشخص می کند؛ شرکتهای نفتی در اغلب قراردادها ملزم به خرید کالاها و خدمات تولید داخلی هستند و البته این امر مشروط به این میباشد که کالاها و خدمات در شرایط رقابتی تهیه شوند.[۲۲]
گفتار چهارم – کدام یک از قراردادهای نفتی کاراتر هستند؟
در بیان این مطلب که کدام یک از قراردادهای نفتی قراردادهای کاراتری میباشند باید به این مهم اذعان داشت که هیچ یک از قراردادها را نمیتوان به طور مطلق به صورت قراردادی کامل قبول نموده و آن را موثرترین نوع قرارداد نفتی دانست و یا برعکس قراردادی را به کل مذموم و بی فایده شمرد. هیچ کدام از قراردادهای صنعت نفت و گاز به خودی خود خوب یا بد نمیباشد و بسته به شرایط طرفین قرارداد و نسبت آنها و اوضاع و احوال، ممکن است قراردادی خوب و قرارداد دیگر نسبت به آن بد باشد.[۲۳] این که چه نوع قراردادی تحت چه شرایطی بتواند منافع طرفین قرارداد را تامین کند و ظرف قرارداد با چه مظروفی پر شود به عوامل متعددی بستگی دارد.[۲۴] شرکتهای نفتی و کشورهای میزبان با توجه به شرایط متفاوت به انواع مختلف قراردادها علاقه نشان می دهند، اما همانطور که اشاره شد این اقبال کشورها به این معنی نیست که نوع قرارداد انتخاب شده لزوما برترین مدل قرادادی است و می تواند منافع طرفین را تامین کند؛ مناسبات سیاسی در عرصههای بینالمللی و قوانین داخلی کشورهای میزبان از جمله عواملی است که ممکن است انعقاد شکل خاصی از قراداد را تسهیل کند و یا برعکس از انعقاد شکل خاصی از قرارداد ممانعت به عمل آورد. با این حال ممکن است به جهت انگیزشی، از نظر شرکتهای نفتی یک قرارداد مشارکت بسیار جذاب به نظر برسد در حالی که یک موافقت نامه امتیازی با نرخ مالیات بالا به رغم وجود ذهنیت تاریخی مبنی بر این که این نوع از قراردادها، قراردادهایی استعماری بوده و منافع فراوانی را برای شرکتهای نفتی به ارمغان میآورند، فاقد جذابیت کافی باشد.[۲۵]