در نظام حقوقی ایران سابقهای از این نهاد وجود نداشت تا اینکه قانون مجازات اسلامی ۹۲ برای اولین بار در ماده ۴۰ اقدام به پیش بینی این تاسیس نمود. از منظر جرمشناسی این نهاد حقوقی مبتنی بر نظریه جرمشناسی برچسبزنی است و در حقیقت راهی برای مقابله با آثار زیانبار برچسب مجرومیت به افراد است.[۲] سازوکار این ماده با هدف اصلاح و تربیت مرتکب و در راستای اجرای اصل فردی سازی مجازات تنظیم شده است و البته در مواردی سبب کیفرزدایی نیز میشود.
تفاوت این نهاد با نهاد تعلیق اجرای مجازات آن است که در تعلیق اجرای مجازات، دادگاه پس از بررسی ادله اتهامی و صدور حکم محکومیت متهم، ضمن صدور حکم، مبادرت به صدور قرار تعلیق اجرای مجازات مینماید، در صورتی که در تعویق صدور حکم تنها مجرمیت مرتکب احراز میشود و بدواً مجازات تعیین نمی شود.[۳] زیرا با گذشت مدت مقرر ممکن است منجر به معافیت مرتکب از مجازات شود. مرتکب در مدت مقرر از ترس مجازات در آینده و به امید رسیدن به معافیت از کیفر یا برخورداری از تخفیف مجازات، خود را با هنجارهای جامعه وفق میدهد و این تلاش سبب بازاجتماعی شدن و اصلاح او میگردد. در ادامه به بررسی شرایط لازم جهت صدور قرار تعویق صدور حکم و انواع آن میپردازیم.
بند نخست: شرایط
ماده ۴۰ قانون مجازات اسلامی به بیان شرایط صدور قرار تعویق صدور حکم پرداخته است. براساس این ماده در جرایم تعزیری درجه شش تا هشت دادگاه می تواند پس از احراز مجرمیت متهم با ملاحظه وضعیت فردی ، خانوادگی و اجتماعی و سوابق و اوضاع و احوالی که موجب ارتکاب جرم گردیده است ، در صورت وجود شرایط زیر صدور حکم را به مدت شش ماه تا ۲سال به تعویق اندازد: الف- وجود جهات تخفیف ب-پیش بینی اصلاح مرتکب پ- جبران ضرر و زیان یا برقراری ترتیبات جبران ت- فقدان سابقه کیفری موثر.
با توجه به مقرره فوق میتوان شرایط تعویق صدور حکم را در موارد زیر خلاصه کرد:
۱-جرم از جرایم تعزیری درجات شش تا هشت باشد.
۲-ارتکاب جرم از سوی مرتکب، برای قاضی محرز باشد.
۳-حداقل یکی از جهات تخفیف مجازات موجود باشد.
۴-اصلاح و تنبه مرتکب پیش بینی شود.
۵-مرتکب فاقد سابقه کیفری موثر باشد.
۶-ضرر و زیان جبران شده یا ترتیبات جبران آن داده شده باشد.
۷-وضعیت فردی ، خانوادگی، اجتماعی وسوابق مرتکب و اوضاع و احوالی که موجب اتکاب جرم گردیده در نظر گرفته شود.
شرایط چهارم و هفتم نشاندهندهی تلاش قانونگذار در راستای اجرای اصل فردی سازی مجازات میباشد که در آن دادگاه را ملزم نموده است با پیش بینی تنبه و اصلاح مرتکب، ویژگیها و وضعیت فردی و خانوادگی و اجتماعی و سوابق وی و موقعیتی که در آن مرتکب دست به عمل مجرمانه زده است، در نظر گرفته و از نهادهای فردیساز موجود در قانون در خصوص وی استفاده نماید.
در خصوص شرایط فوق در قسمت تعلیق اجرای مجازات توضیحات لازم ارائه شد. و در این قسمت به ذکر چند نکته بسنده میشود. از مفاد ماده مذکور میتوان برداشت کرد که، نهاد تعویق صدور حکم در جرایم قابل گذشت نیز جاری است. قرار تعویق صدور حکم زمانی قابل اصدار است که شرایط برای صدور حکم محکومیت فراهم باشد.[۴] پیش بینی اصلاح مرتکب ، یک امر موضوعی است بنابراین چنانچه دادگاه بدوی مجرم را قابل اصلاح بداند تشخیص وی در دادگاه تجدیدنظر قابل نظارت و تبعیت نخواهد بود.
در خصوص قطعی یا قابل تجدیدنظر بودن قرار موضوع بحث، اختلافنظر وجود دارد؛ لکن میتوان نظری که قرار مذکور را به تبعیت از ماده ۲۳۲ قانون آیین دادرسی کیفری ، قابل تجدیدنظر میداند و نظریه مشورتی اداره حقوقی قوه قضاییه به شماره ۷۱۰۲۳/۷ مورخ ۰۲/۰۶/۹۲ نیز آنرا پذیرفته است را ارجح دانست.
بند دوم: انواع
تعویق صدور حکم نیز مانند تعلیق اجرای مجازات به دو شکل ساده و مراقبتی میباشد که در ادامه به توضیح مختصر در خصوص هر کدام خواهیم پرداخت.
الف: تعویق ساده
تعویق ساده به این شکل است که مرتکب به طور کتبی متعهد میگردد، در مدت تعیین شده بوسیله دادگاه مرتکب جرمی نشود و از نحوهی رفتار وی پیش بینی شود که درآینده نیز مرتکب جرم نمی شود.[۵]
سوالی که پیش میآید این است که دادگاه با چه معیاری باید عدم ارتکاب جرم را پیش بینی کند؟ شاید منظور قانونگذار از این جمله ، نحوه رفتار شخص نزد قاضی باشد که وی با توجه به اظهار ندامت توسط مرتکب یا کارهایی که در راستای جبران خسارت انجام میدهد مانند جلب رضایت شاکی یا مدعی خصوصی یا ترک اعتیاد پیش بینی عدم ارتکاب جرم در آینده را بنماید.[۶] به نظر میرسد این روش کافی برای پیش بینی درست از آینده مرتکب نباشد و مضافا موجبات سوء استفاده متهمان را نیز فراهم می کند. لذا یافته های تیم روانشناسی و جامعهشناسی و مددکاران اجتماعی در پرونده شخصیت مرتکب، می تواند کمک بسزایی در پیش بینی صحیح آینده مرتکب به دادگاه نماید.
ب: تعویق مراقبتی
در تعویق مراقبتی، علاوه بر شرایط تعویق ساده، مرتکب متعهد میگردد دستورات و تدابیر مقرر شده به وسیله دادگاه را درمدت تعویق رعایت کند یا به موقع اجرا گذارد.[۷]
بنابراین در تعویق مراقبتی، مرتکب علاوه بر رعایت مقررات تعویق ساده یعنی تعهد به عدم ارتکاب جرم در مدت تعیین شده توسط دادگاه[۸]، بایستی در مدت تعویق از تدابیر و دستورات دادگاه پیروی نماید. تدابیری که دادگاه مکلف است شخص را ملزم به تبعیت آنها نماید عبارتند از الف: حضور به موقع در زمان و مکان تعیین شده توسط مقام قضایی یا مددکار اجتماعی ناظر ب: ارائه اطلاعات و اسناد و مدارک تسهیلکننده بر اجرای تعهدات محکوم برای مددکار اجتماعی پ: اعلام هرگونه تغییر شغل، اقامتگاه ، یا جابجایی در مدت کمتر از پانزده روز و ارائه گزارشی از آن به مددکار اجتماعی ت: کسب اجازه از مقام قضایی به منظور مسافرت به خارج از کشور[۹]
از ظاهر قانون چنین استنباطی میشود که تدابیر چهارگانه مذکور باید اعمال گردد اما در مورد لزوم ذکر تمامی آنها در قرار تعویق ، ابهام وجود دارد و به نظر میرسد عدم ذکر آنها خللی در صحت قرار وارد نمیکند. به هر حال احتیاط اقتضاء می کند در تصمیم دادگاه بیاید.[۱۰] بنابراین تدابیر مذکور، به صورت عام مجموعی است یعنی رعایت تمامی آنها از سوی مرتکب لازم و ضروری میباشد.
علاوه بر تدابیر مذکور دادگاه صادرکننده قرار تعویق صدور حکم می تواند با توجه به جرم ارتکابی و خصوصیات مرتکب و شرایط زندگی او به نحوی که در زندگی وی یا خانوادهاش اختلال اساسی و عمده ایجاد نکند، مرتکب را به اجرای یک یا چند مورد از دستورات مقرر در قانون در مدت تعویق ملزم نماید. بنابراین همانگونه که ملاحظه میگردد، مقنن سعی دارد در جزءجزء نهادهای فردیساز مجازات، این اصل را جاری نماید تا جایی که در خصوص نوع دستورات دادگاه به مرتکب نیز قاعده تناسب با مرتکب و خصوصیات وی و خانوادهاش بایستی رعایت گردد. دستورات پیش بینی شده از سوی مقنن عبارتند از:
۱- حرفهآموزی یا اشتغال به حرفهای خاص،
۲- اقامت یا عدم اقامت در مکان معین،
۳- درمان بیماری یا ترک اعتیاد،
۴- پرداخت نفقه افراد واجبالنفقه،
۵- خودداری از تصدی کلیه یا برخی از وسایل نقلیه موتوری،
۶- خودداری از فعالیت حرفهای مرتبط با جرم ارتکابی یا استفاده از وسایل مؤثر در آن،
٧- خودداری از ارتباط و معاشرت با شرکاء یا معاونین جرم یا دیگر اشخاص از قبیل بزهدیده به تشخیص دادگاه،
٨- گذراندن دوره یا دورههای خاص آموزش و یادگیری مهارتهای اساسی زندگی یا شرکت در دورههای تربیتی، اخلاقی، مذهبی، تحصیلی یا ورزشی.
دستورات مندرج در ماده ۴۳ در خصوص تعویق مراقبتی حصری میباشد و دادگاه از بین آنها می تواند مرتکب را به رعایت یک یا چند دستور ملزم نماید. بنابراین صدور این دستورات بر خلاف تدابیر مذکور، اختیاری میباشد و در صورت نقض این دستورات توسط مرتکب، قاضی می تواند برای یکبار تا نصف مدت مقرر در قرار، به مدت تعویق اضافه یا حکم محکومیت صادر نماید.[۱۱]
پس از پایان مدت تعویق و عدم تخلف مرتکب از مقررات قانونی و رعایت دستورات، دادگاه با تشکیل جلسه رسیدگی و بررسی گزارشهای مددکار اجتماعی و ملاحظه رفتار مرتکب در نحوه اجرای دستورات دادگاه و سایر اقتضائات جهت صدور حکم متناسب ، تصمیم لازم را اتخاذ مینماید.
این تصمیم که پس از استماع اظهارات مرتکب و گاه پس از اخذ آخرین دفاع از او خواهد بود، دو حالت دارد؛ یا برای مرتکب کیفر متناسب تعیین میشود و یا حکم به معافیت وی از تحمل کیفر صادر میگردد.[۱۲]
ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی به ذکر استثنائات صدور قرار تعویق صدور حکم پرداخته است و در مواردی صدور قرار در جرایم و شروع به آن جرایم را ممنوع اعلام کرده است. البته با توجه به اینکه صدور قرار مذکور صرفاً در خصوص جرایم تعزیری شش تا هشت تجویز شده است و مواردی که در ماده ۴۷ استثناء گردیده است، اکثراً مربوط به درجههای بالاتر است، که صدور قرار تعویق در آنها جایز نیست. بنابراین بیشتر موارد مذکور در ماده ۴۷ در خصوص ممنوعیت صدور قرار تعویق صدور حکم زاید میباشد.
در این مبحث به ذکر و بررسی مختصر شش مورد از نهادهای فردی ساز کیفر در قانون جدید مجازات اسلامی پرداختیم. نهادهای مورد بحث از اهم موارد موجود در نظام فعلی حقوقی ایران میباشد. البته در این میان میتوان از نهادهای دیگری نیز نام برد که به لحاظ اطاله کلام و عدم گنجایش آنها در این نوشتار از توضیح در خصوص آنها پرهیز نمودیم. از جمله این نهادها میتوان به استفاده از دستبندهای الکترونیکی[۱۳] موضوع ماده ۶۲ قانون مجازات اسلامی ۹۲ ، نهاد عفو مجرم موضوع مواد ۱۱۴و ۱۱۵ قانون مذکور اشاره کرد. قانون جدید در خصوص اطفال و نوجوانان نیز فصل جدیدی را تاسیس نموده است و مجازاتهای بسیار خفیفتری نسبت به سایر افراد در مورد آنان ، پیش بینی نموده و اختیارات دادگاه در خصوص تخفیف و کاهش مجازات آنان را گستردهتر نموده است.[۱۴]
البته در قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۹۲ که اخیراً در روزنامه رسمی انتشار یافته است، نیز نهادهای جدیدی به وجود آمده است، که نشانگر عزم هرچه بیشتر سیاست جنایی کشور بر اجرای اصل فردی سازی مجازاتها و اصل موقعیت داشتن تعقیب میباشد. از جمله این نهادها میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: قرار بایگانی کردن پرونده، اعطای مهلت به متهم برای جلب رضایت شاکی یا جبران خسارت وی، میانجیگری، قرار تعلیق تعقیب و قرار ترک تعقیب.
مجری و جریان نهادها و تاسیسهای مورد بحث تاکنون جرایم مستوجب تعزیر بودند. مجازاتهای حدود و قصاص و دیات با توجه به ویژگیهایی که دارند نوع و میزان و حتی کیفیت اجرای آنها نیز در شرع تعیین شده و مجالی برای جریان اصل فردی کردن مجازات در آنها وجود ندارد. مطابق ماده ۲۱۹ قانون مجازات اسلامی ۹۲ دادگاه نمیتواند کیفیت، نوع و میزان حدود شرعی را تغییر یا مجازات را تقلیل دهد یا تبدیل یا ساقط نماید. این مجازاتها تنها از طریق توبه و عفو به کیفیت مقرر در قانون قابل سقوط، تقلیل یا تبدیل میباشد. با این وجود در لابلای مباحث مربوط به مجازاتهای مذکور میتوان بارقههایی از تجلی اصل مذکور را مشاهده کرد که در ادامه به اختصار به ذکر چند مورد میپردازیم.
۱- تقسیمبندی جرم زنا به انواع مختلف محصنه و غیرمحصنه، زنای با محارم، زنای مردی که همسردایم دارد و قبل از دخول مرتکب بزه مذکور شود ، و تعیین مجازاتهای متفاوت در خصوص هر یک از حالات مذکور، نشاندهندهی نوعی فردی سازی قانونی مجازات است که توسط شارع مقدس انجام گرفته است.
۲- تفاوت مجازت در خصوص جرم قوادی در مواردی که بزهکار زن یا مرد است نیز نشانگر توجه شارع به ویژگیهای جسمانی و روانی مجرم میباشد.مطابق ماده ۲۴۳ قانون مجازات اسلامی۹۲ حد قوادی برای مرد هفتاد و پنج ضربه شلاق است و برای باردوم علاوه بر هفتاد و پنج ضربه شلاق به عنوان حد، به تبعید تا یکسال نیز محکوم میشود که مدت آنرا قاضی مشخص می کند و برای زن فقط هفتاد و پنج ضربه شلاق است.
۳- تعیین مدت تبعید تا یکسال در جرم قوادی و همچنین مدت تبعید در جرم محاربه به تشخیص قاضی صورت میگیرد. قاضی در مورد هر بزهکار با توجه به خصوصیات و ویژگیهای وی و وسعت جرم ارتکابی و آثار زیانبار آن و سایر عوامل دخیل مدت تبعید را مشخص می کند. این مورد یکی از بارزترین نمونههای جریان اصل فردیسازی مجازات در حدود میباشد.
۴- در اکثر جرایم حدی توبه واقعی مجرم موجبات سقوط مجازات را فراهم میآورد و چنانچه ندامت و اصلاح مرتکب برای قاضی محرز شود، مجازات حدی ساقط میشود. ماده ۱۱۴ قانون مذکور مقرر میدارد در جرائم موجب حد به استثناء قذف و محاربه هرگاه متهم قبل از اثبات جرم توبه کند و ندامت و اصلاح او برای قاضی محرز شود، حد از او ساقط میگردد. همچنین اگر جرائم فوق غیر از قذف با اقرار ثابت شده باشد، در صورت توبه مرتکب پس از اثبات جرم، دادگاه میتواند عفو مجرم را بهوسیله رئیس قوه قضائیه از مقام رهبری درخواست نماید.همچنین مطابق تبصره ۱ ماده فوق توبه محارب قبل از دستگیری یا تسلط بر او نیز موجب سقوط حد خواهد بود.
۵- در خصوص حبسهایی که مجازات حدی محسوب میشوند نیز هرگاه مرتکب حین اجراء مجازات توبه نماید و مقام رهبری آزادی او را مصلحت بداند با عفو ایشان از حبس آزاد میشود. همچنین مقام رهبری میتواند مجازات او را به مجازات تعزیری دیگری تبدیل نماید. مستند قانونی موضوع فوق تبصره ۲ ماده ۲۷۸ قانون مجازات اسلامی۹۲ میباشد.
۶- اختیار انتخاب یکی از مجازاتهای چهاگانه اعدام، صلب ، قطع دست راست و پای چپ ، نفی بلد در جرم محاربه نیز از مواردی است که میتوان تجلی جریان اصل فردیسازی مجازات را در جرایم حدی مشاهده کرد. بنابراین قاضی در مورد هر محارب با توجه به خصوصیات و ویژگیهای وی و وسعت جرم ارتکابی و آثار زیانبار آن و سایر عوامل دخیل نوع مجازات را مشخص می کند.
مبحث دوم: آثار تشدیدی
در مبحث دوم فصل پیشین به بررسی عواملی پرداختیم که در صورت وجود، میتوانند نشانههایی از درجات حالت خطرناک مجرم باشند. لذا در مورد آنها نسبت به مجرمین دیگر بایستی برنامه های اصلاحی و تنبیهی بیشتری اجرا شود. برای اینگونه مجرمین نیز با بررسی خصوصیات و ویژگیهای مرتکب و با توجه به موقعیتی که در آن دست به ارتکاب جرم زده است، میتوان مجازاتی عادلانه و متناسب تعیین نمود تا موجبات تنبه و اصلاح و تربیت و بازاجتماعیشدن وی را در پی داشته باشد. در این حوزه نیز مقنن ابزارها و نهادهای متفاوتی را در اختیار قاضی قرار داده است تا بتواند با بهره گرفتن از آنها به این مهم نائل آید. در مبحث دوم این فصل به بررسی اجمالی برخی از این ابزارهای فردی ساز کیفر میپردازیم.
گفتار نخست: افزایش مجازات
دادگاه با احراز جهات قانونی و قضایی تشدید مجازات در محدوده قانون و به تناسب شخصیت مرتکب و موقعتی که در آن مرتکب بزه شده است، می تواند مجازات وی را تشدید نماید. در مواردی که مقنن تدبیر خاصی را برای تشدید مجازات نیندیشیده است، دادگاه می تواند از حداکثر مجازات قانونی برای اصلاح و تنبه مرتکب استفاده نماید. به نظر میرسد بازههای حداقلی و حداکثری تعیین شده از سوی قانونگذار می تواند ابزار مناسبی برای کاهش و افزایش مجازات بزهکار باشد. لذا دادگاه در موارد لازم از این ابزار استفاده مینماید و مجازاتی متناسب را اعمال مینماید. البته ممکن است در خصوص یک مرتکب جهات تخفیف و تشدید مجازات جمع باشند، به این معنی که در عین حالکه دارای جهات تشدید مجازات قانونی یا قضایی است، در همان حال از یک یا چند جهت تخفیف مجازات نیز برخوردار باشد که در این صورت دادگاه با در نظر گرفتن تمامی شرایط و اوضاع و احوال، مجازاتی که منتهی به اصلاح و بازاجتماعی شدن مجرم شود را انتخاب و اعمال مینماید.
علاوه بر موراد فوق گاهی اوقات متهم مرتکب چند عمل شده و یا پس از اعمال مجازات در خصوص یک جرم و یا قبل از اعمال آن مرتکب جرم مجدد میشود، در چنین مواردی مقنن مقررات خاصی را در مورد تعدد و تکرار جرم وضع نموده است که در ادامه به صورت اختصار در خصوص این دو نهاد بحث خواهیم کرد.
بند نخست: تعدد جرم
تعدد جرم به عنوان یکی از علتهای عمومی تشدید مجازات، جایگاه ویژهای در قانون مجازات عمومی هر کشور دارد. در سادهترین تعریف میتوان گفت تعدد جرم یعنی ارتکاب دو یا چند جرم توسط یک نفر در فاصلههای زمانی مختلف، بدون آنکه یکی اتهامهای مرتکب به محکومیت قطعی رسیده باشد.[۱۵]
واکنش در برابر تعدد جرم یکی دیگر از راهکارهای فردی کردن مجازاتها محسوب میشود. منظور از تعدد جرم در این نوشتار تعدد واقعی یا مادی میباشد که عبارت از ارتکاب دو یا چند جرم جداگانه که هر یک به تنهایی عناصر جرم را در خود جمع می کند.[۱۶] مانند سارقی که یک فقره کلاهبرداری یا خیانت در امانت نیز انجام میدهد. در مقابل تعدد واقعی یا مادی، تعدد اعتباری یا معنوی قرار دارد که عبارت است از ارتکاب رفتار واحد که دو یا چند عنوان مجرمانه بر آن مترتب شود و به همین جهت به آن تعدد عنوانی هم گفته میشود. این نوع از تعدد جرم، به لحاظ اینکه از موجبات تشدید مجازات محسوب نمی شود، موضوع بحث این نوشتار نمیباشد.
در نظام قضایی کشورهای مختلف برای برخورد با پدیده تعدد جرم از حیث تعیین مجازات، سه سیستم وجود دارد:
۱-سیستم جمع مادی مجازاتها
۲-سیستم عدم جمع مجازاتها با تعیین مجازات اشد
۳-سیستم جمع قضایی مجازاتها[۱۷]
سیستم جمع مادی مجازاتها ریشه در باورهای طرفداران مکتب عدالت مطلق دارد که مجرم را برای هر بزهی که مرتکب میشود قابل مجازات میدانند. بدین ترتیب تعدد بزه موجب تعدد مجازات است. قوانین پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در صورتی که جرایم از یک نوع نباشد، این نظر را پذیرفته است. قانون راجع به مجازات اسلامی مصوب ۶۱(ماده ۲۵) و قانون مجازات اسلامی مصوب ۷۰(ماده ۴۷) بر این اساس تصویب شده اند.
تفاوت مهم قوانین مذکور با قانون مجازات عمومی مصوب ۱۳۵۲ که راهکار دوم را برای برخورد با پدیده تعدد جرم انتخاب نموده بود، ناشی از نگاه حدود محور مقنن پس از پیروزی انقلاب به موضوع تعدد جرم بود به این صورت که دقیقاً احکام تعدد در جرایم مستوجب حد را در جرایم تعزیری نیز جاری مینمود.[۱۸]
سیستم عدم مجازاتها با تعیین مجازات اشد که سیستم مورد استفاده در قانون مجازات عمومی مصوب ۱۳۵۲ بود[۱۹]، از تفکرات طرفداران مکتب دفاع اجتماعی برخواسته بود. طرفداران مکتب دفاع اجتماعی که هدف از مجازات را اصلاح و تربیت و بازاجتماعی کردن او میدانند، براین عقیده هستند که سیستم جمع مجازاتها جز طرد مجرم از جامعه برای مدت مدید، اثر دیگری ندارد و به نفع جامعه نیست و به اعتقاد آنان در مورد اینگونه مجرمین باید مجازات اشد اجرا شود.
سیستم جمع قضایی نیز در قانون مجازات عمومی ۱۳۵۲ در مورد ارتکاب سه جرم به بالا پذیرفته شده بود. بر اساس این روش دادگاه برای هر یک از جرایم، مجازات بیشتر از حداکثر تعیین می کند و در نهایت حکم به اجرای مجازات اشد خواهد داد.[۲۰]
مقنن ایرانی در مجازات اسلامی مصوب ۹۲ از هر سه سیستم مذکور در مبحث تعدد جرایم استفاده نموده است:
۱- از سیستم جمع مادی مجازاتها در تعزیرات درجه هفت و هشت استفاده نموده است. به موجب تبصره ۴ ماده ۱۳۴ قانون مذکور این مجازاتها باهم و با مجازاتهای تعزیری درجه یک تا شش جمع میگردد.
۲- از سیستم عدم جمع مجازاتها با تعیین مجازات اشد، در جرایم تعزیری درجه یک تا شش هنگامی که تعداد جرایم از سه جرم بیشتر نباشد، استفاده شده است. به موجب قسمت اول ماده ۱۳۴ در جرایم موجب تعزیر هرگاه جرایم ارتکابی بیش از سه جرم نباشد، دادگاه برای هر یک از آن جرایم حداکثر مجازات مقرر را حکم می کند و فقط مجازات اشد قابل اجرا است.
۳- از سیستم جمع قضایی مجازاتها در جرایم تعزیری درجه یک تا شش هنگامی که تعداد جرایم بیش از سه جرم باشد، استفاده شده است. به موجب قسمت دوم ماده ۱۳۴، هرگاه جرایم ارتکابی بیش از سه جرم باشد، مجازات هریک را بیش از حداکثر مجازات مقرر قانونی مشروط به اینکه از حداکثر به اضافه نصف آن تجاوز نکند، تعیین مینماید و فقط مجازات اشد قابل اجرا است.
در ادامه به ذکر چند نکته در خصوص تعدد جرم در قانون مجازات اسلامی ۹۲ بسنده میکنیم.
۱- در برخی از مواد قانونی مشاهده میشود که در خصوص یک جرم مجازات ثابتی که فاقد حداقل و حداکثر است توسط مقنن پیش بینی شده است. در صورتی که این جرایم از جرایم متعدد ارتکابی از سوی بزهکار باشد، اینگونه عمل میشود که، چنانچه جرایم ارتکابی بیش از سه جرم نباشد تا یک چهارم و اگر جرایم ارتکابی بیش از سه جرم باشد تا نصف مجازات مقرر قانونی به اصل آن اضافه میشود.[۲۱]
۲-چنانچه به جهتی از جهات قانونی، مانند تخفیف مجازات ( اعمال ماده ۲۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری ) یا تعلیق مجازات، مجازات اشد تقلیل یابد یا تبدیل یا غیرقابل اجرا شود، مجازات اشد بعدی اجرا میگردد.[۲۲]
به عقیده برخی از نویسندگان عفو مجازات از مصادیق مقرر فوق نمیباشد.[۲۳] بنابراین در صورت شمول عفو مقام معظم رهبری و تقلیل مجازات اشد بواسطه آن، مجازات اشد بعدی اجرا نمی شود و مجازات قبلی که مشمول عفو شده است، همچنان اجرا میشود. به نظر میرسد دیدگاه فوق با عموم و اطلاق ماده مذکور که در صورت تقلیل مجازات اشد(به هر علت)، مجازات اشد بعدی را قابل اجرا میداند، منافات داشته و بیوجه باشد.
۳- مطابق تبصره یک ماده ۱۳۴ قانون مذکور، در صورتی که از رفتار مجرمانه واحد، نتایج مجرمانه متعدد حاصل شود، طبق قواعد مقرر در خصوص تعدد مجازاتها عمل میشود.
۴- در صورتی که جهات تخفیف مجازات در تعدد جرم وجود داشته باشد، مطابق قواعد تخفیف مجازات مقرر در ماده ۳۷ قانون مجازات اسلامی ۹۲ عمل نمی شود و در این خصوص قاعدهی خاصی پیش بینی شده است و آن عبارت است از اینکه دادگاه در اینگونه موارد می تواند مجازات مرتکب را تا میانگین حداقل و حداکثر و چنانچه مجازات فاقد حداقل و حداکثر باشد تا نصف آن تقلیل دهد.[۲۴]
۵- در مواردی که جرایم تعزیری متعدد از یک نوع باشند مانند سه فقره سرقت تعزیری مشابه، به نظر میرسد با توجه به اطلاق ماده ۱۳۴ دادگاه برای هریک از جرایم حداکثر مجازات مقرر را حکم می کند، ولی فقط مجازات اشد قابل اجرا میباشد. اگر میزان مجازاتها برابر باشد، یکی از آنها قابل اجرا خواهد بود.[۲۵]
بند دوم: تکرار جرم
تکرار جرم نیز به عنوان یکی از عوامل مشددهی کیفر، امکان تعیین مجازاتی فراتر از حداکثر مقرر در قانون را در اختیار قاضی قرار میدهد. تکرار جرم وضعیت مجرمی است که پس از محکومیت قطعی درباره جرم نخست، مجدداً مرتکب جرم شده است.[۲۶] ارتکاب مجدد جرم نشاندهنده درجه خطرناکی بزهکار بوده و برنامه های اصلاحی و بازاجتماعی بیشتری را ازسوی نظام سیاست جنایی و عدالت کیفری میطلبد. بنابراین دادگاه در محدوده قانون می تواند در خصوص چنین بزهکارانی برخورد شدیدتری نسبت به سایر مجرمین داشته باشد.
بنابراین تکرار جرم وصف اعمال کسی است که به موجب حکم قطعی لازمالاجرا محکومیت یافته و بواسطه ارتکاب مجدد جرم مستحق محکومیت شدید کیفری است.[۲۷] به عقیده برخی از حقوقدانان وقتی شخصی بخاطر ارتکاب جرم محکوم میشود و از زمان قطعیت حکم تا زمانی که هنوز آثار عمل مجرمانه، از نظر قضایی به قوت خود باقی است، مرتکب جرم دیگری میگردد، جرم بعدی او بخاطر تحقق تکرار جرم مشمول مجازاتهای سنگینتر خواهد بود.[۲۸] تردیدی نیست که اصرار مجرم از مخالفت با دستورات قانونگذار در عین حال که نشانهی ناتوانی بزهکار در بازسازگاری و انطباق اجتماعی است، حاکی از نوعی قصور جامعه و عدم کفایت نهادهای کیفری در اصلاح و بازداشتن مجرم از ارتکاب مجدد جرم است. با این حال تکرار جرم پس از محکومیتهای متوالی، مجرم را در زمرهی مجرمین به عادت قرار داده و نمایانگر خطری است که هیات اجتماع را به سوی اتخاذ تدابیر شدیدتر و مفیدتر سوق میدهد.[۲۹] از اینرو برخی گفتهاند وضع شخصی که در معرض تعدد جرم واقع میشود کمتر برای اجتماع خطر دارد تا شخصی که مرتکب تکرار جرم میشود، زیرا نسبت به متهم اولی هنوز رسیدگی نشده و از طرف قوهقضاییه به او اخطار ارعابآمیز نگردیده تا از ارتکاب مجدد جرم برحذر باشد.[۳۰]